هویجه با مامانش میره بیرون وسط راه به مامانش میگه مامان آبهویج دارم!!! افتاب پرسته میره رو جعبه ی مداد رنگی هنگ می کنه جمعه 25 آذر 1390برچسب:, :: 18:40 :: نويسنده : amir
به یه بچه میگن اون چه حیوونی یه که به ما گوشت، شیر، ماست، کفش، لباس میده؟ یكی جبهه بوده از هر طرف خمپاره می یومده .یكی داد می زنه می گه : سنكر بگیرید .یارو از اون ور می گه : واسه من بربری بگیرید! غضنفر میره امام زاده میبینه شلوغه . داد میزنه میگه : اهای شلوغ نکنید . پارسال هم شلوغ کردن حاجت ها با هم قاتی شد من حامله شدم !! یک شنبه 20 آذر 1390برچسب:, :: 19:0 :: نويسنده : amir
یه روز یه پیرمردی عزرائیل رو می بینه که داره از دور میادطرفش. ازترس جونش فرارمی کنه می ره داخل یه مهد کودک کنار بچه ها می شینه شروع می کنه به بیسکویت خوردن. یارو می گفته عجیبه ؟ یارو میره کوفه ضریح مختارومیگره میگه دمت کرم عجب فیلمی بازی کردی
جوك های توپ فقط بيا تو بخند درباره وبلاگ آخرین مطالب پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان
|
|||||||||||||||||||||||||||||||||||
|